نام درختی مشابه درخت خرما، به این معنی مفرس تار است که به تای ثقیل هندی است، (آنندراج) (غیاث اللغات)، درختی است در هندوستان شبیه بدرخت خرما، (برهان) (فرهنگ رشیدی)، رجوع به انجمن آرا شود، آبی از آن حاصل کنند که نشأۀ شراب دهد، (برهان) (انجمن آرا)، درختی است شبیه بدرخت خرما که از آن آبی حاصل کنند که نشاء و دردسر آورد، اکثر در ملک هندوستان یافت شود وشرح آن در ذیل لغت تال مرقوم خواهد شد، (فرهنگ جهانگیری)، رجوع به تال (درخت) شود، بمعنی ریزه ریزه و پاره پاره، (برهان)، تارتار بمعنی ریزه ریزه نیز آمده است، (انجمن آرا) (آنندراج) : شد ز سر زلف او صبح معنبرنسیم کرد مه روی او طرۀ شب تارتار، خاقانی، رجوع به تارتارشود، در ترکی بمعنی تنگ است که ضد فراخ باشد، (آنندراج) (غیاث اللغات)
نام درختی مشابه درخت خرما، به این معنی مفرس تار است که به تای ثقیل هندی است، (آنندراج) (غیاث اللغات)، درختی است در هندوستان شبیه بدرخت خرما، (برهان) (فرهنگ رشیدی)، رجوع به انجمن آرا شود، آبی از آن حاصل کنند که نشأۀ شراب دهد، (برهان) (انجمن آرا)، درختی است شبیه بدرخت خرما که از آن آبی حاصل کنند که نشاء و دردسر آورد، اکثر در ملک هندوستان یافت شود وشرح آن در ذیل لغت تال مرقوم خواهد شد، (فرهنگ جهانگیری)، رجوع به تال (درخت) شود، بمعنی ریزه ریزه و پاره پاره، (برهان)، تارتار بمعنی ریزه ریزه نیز آمده است، (انجمن آرا) (آنندراج) : شد ز سر زلف او صبح معنبرنسیم کرد مه روی او طرۀ شب تارتار، خاقانی، رجوع به تارتارشود، در ترکی بمعنی تنگ است که ضد فراخ باشد، (آنندراج) (غیاث اللغات)
دهی از بلوک فاراب دهستان عمارلو از بخش رودبار شهرستان رشت. سکنۀ آن 105 تن. آب آن از رود خانه شاهرود. محصول آنجا غلات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی از بلوک فاراب دهستان عمارلو از بخش رودبار شهرستان رشت. سکنۀ آن 105 تن. آب آن از رود خانه شاهرود. محصول آنجا غلات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)